چه خوش باشد! که دلدارم تو باشي

شاعر : فخرالدين عراقي

نديم و مونس و يارم تو باشيچه خوش باشد! که دلدارم تو باشي
شفاي جان بيمارم تو باشيدل پر درد را درمان تو سازي
اگر يک لحظه غم خوارم تو باشيز شادي در همه عالم نگنجم
بيا، تا مونس غارم تو باشيندارم مونسي در غار گيتي
شود آسان، چو در کارم تو باشياگر چه سخت دشوار است کارم
نترسم، چون نگهدارم تو باشياگر جمله جهانم خصم گردند
به بوي آنکه گلزارم تو باشيهمي نالم چو بلبل در سحرگاه
غرض زان زلف و رخسارم تو باشيچو گويم وصف حسن ماهرويي
مراد جمله گفتارم تو باشياگر نام تو گويم ور نگويم
که مي‌خواهم که دلدارم تو باشياز آن دل در تو بندم، چون عراقي